-
ادامه ی سناریو
سهشنبه 31 خردادماه سال 1390 09:11
سناریوی نوشته شده را برای مشاورم ایمیل کردم. گفت با همسرت بررسی کنید که آیا سناریوی نوشته شده ویژگی های نظر.یه ا.نتخاب را دارد یا خیر. اثر آموزشی دارد. پس از بررسی و تکمیل سناریو آن را این جا ثبت می کنم. پ.ن: مساله یک روز پس از اینکه من سناریو را نوشتم و آرامش پیدا کردم حل شد. استادم بدون دردسر و بدون هیچگونه پرسشی...
-
سناریو نویسی برای به دست آوردن آرامش روانی
دوشنبه 23 خردادماه سال 1390 11:58
استرس خیلی زیادی دارم. دست و پام می لرزه. نزدیک به شش ماه از دفاع پایان نامه ی ارشدم گذشته و تقریبا زمانم برای اعمال اصلاحات پایان نامه تموم شده. استاد راهنمام امضا کرده و کار رو تایید کرده. نگران اینم که استاد مشاورها تایید نکنند و من رو به شیراز بکشونند و دوباره کار بتراشند برام. از شش ماه که بگذره، زمانم برای ارسال...
-
ترنج
دوشنبه 23 خردادماه سال 1390 10:20
گفتا من آن ترنجم کاندر جهان نگنجم گفتم به از ترنجی لیکن به دست نایی گفتا تو از کجایی که آشفته مینمایی گفتم منم غریبی از شهر آشنایی گفتا سر چه داری کز سر خبر نداری گفتم بر آستانت دارم سر گدایی گفتا به دلربایی ما را چگونه دیدی گفتم چو خرمنی گل در بزم دلربایی گفتم که بوی زلفت گمراه عالمم کرد گفتا اگر بدانی هم اوت رهبر...
-
یک روز بصر گردم، یک روز نظر گردم
شنبه 21 خردادماه سال 1390 13:53
یک روز به شیدایی در زلف تو آویزم خود را چو فرو ریزم، با خاک درآمیزم وگرنه من همان خاکم که هستم یک روز ارس گردم اطراف تو را گردم از خاک برآرم تو... این شعر منو به آسمون می بره
-
چاه تنهایی های من
پنجشنبه 19 خردادماه سال 1390 03:02
سلام مدتها بود توی این فکربودم که یک وبلاگ دیگر راه بیندازم. وبلاگ قبلیم دیگر من را راضی نمی کرد. سبک نوشتن مطالب طوری شده بود که یک قاعده و قانونی نانوشته تعیین شده بود و دست و پایم را می بست. خواننده گانم را دوستانم، افراد فامیل و همچنین همکارانم در شرکت تشکیل می دادند. بنابراین هر چه زمان می گذشت نیاز من به یک جای...